کد مطلب:149473 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

حماسه ی حسینی
1. برای اینكه مفهوم كلمه ی بالا روشن شود لازم است كلمه ی «حماسه» را تفسیر و معنی كنیم. در نهایة ابن اثیر، ج 1 می گوید:

«الحمس جمع الاحمس و هم قریش و من ولدت قریش، و كنانة و جدیلة قیس. سموا حمسا لأنهم تحمسوا فی دینهم أی تشددوا. و الحماسة الشجاعة، كانوا یقفون بمزدلفة و لا یقفون بعرفة، و یقولون،: نحن أهل الله فلا نخرج من الحرم و كانوا لا یدخلون البیوت من أبوابها و هم محرمون.» [1] .

قاموس می گوید: «حمس - كفرح: اشتد و صلب فی الدین و القتال فهو حمس و أحمس...» [2] .


اصطلاحا در مورد بعضی اشعار كلمه ی «حماسه» اطلاق می شود. بسیار كتابها به نام «حماسه» تألیف شده زیرا متضمن چنین اشعاری بوده است.

منظومه ها و اشعار را معمولا تقسیم می كنند به منظومه ها و اشعار حماسی، غنائی، رثائی، ستایشی، وعظ و اندرزی. البته اقسام دیگری هم دارد.

شعر حماسی شعری است كه روح غیرت و شجاعت و شدت و مقاومت را برمی انگیزد خواه خود مضمون حماسی باشد یا متضمن سرگذشت یك پهلوان و قهرمان باشد. بشر قهرماندوست و قهرمانپرست است. شعر حماسی مثل:



تن مرده و گریه ی دوستان

به از زنده و خنده ی دشمنان



داستان حماسی هم مثل بسیاری از افسانه های كهن ایران، و داستانهای واقعی تاریخ اسلام و ایران مثل داستان مبارزه ی علی علیه السلام و عمرو، یا تاریخچه ی جلال الدین خوارزمشاه.

شعر غنائی مثل غزلیات حافظ و سعدی. مثلا: «فكر بلبل همه آن است...»، «صبا به لطف بگو...»، «آنچه تو داری قیامت است نه قامت».

شعر رثائی هم مثل قصیده در رثای سلطان محمود: «شهر غزنین نه همان است...» یا قصیده در فتنه ی غزنین: «آن نیل مكرمت كه تو دیدی سراب شد» و یا قصائدی كه در مصائب اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله گفته شده. اشعار مدح و تملق هم كه الی ما شاء الله. و اما موعظه مثل «أیها الناس جهان جای تن آسانی نیست...»

شعر مصیبت هم داریم مثل: بلبلی خون دلی خورد... (حافظ).

شعر مدح و چاپلوسی هم داریم مثل:



نه كرسی فلك نهد اندیشه زیر پای

تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند



اختصاص به شعر ندارد، نثر هم همین طور است: «قد استطعموكم القتال...» [3] . همچنین خطبه ی طارق یك نثر حماسی است. «و العادیات ضبحا...» نیز یك نثر حماسی است. حكایت «در عنفوان جوانی چنانكه افتد و دانی با زیبا پسری سری و سری داشتم به حكم آنكه...» نثری است غنائی. بلكه حادثه ها و تاریخچه ها و وقایع نیز چنین است. تاریخ اسلام یك تاریخ حماسه است مثل داستان شعار ابوذر در مكه. داستانهای موعظه و غنائی هم زیاد داریم. خود شخصیتها گاهی یك شخصیت


حماسی است. [4] .

اكنون برویم سراغ شخصیت حسینی و هم سراغ حادثه ی تاریخی كربلا و هم سراغ شعارهای حسینی.

حسین یك شخصیت حماسی. و حادثه ی كربلا یك داستان حماسی، و شعارهای حسینی شعارهای حماسی است.

2. خلاصه ای از سخنرانی شب 13 محرم 88 در حسینیه ی ارشاد [تحت عنوان «حماسه ی حسینی»]:

گفتیم همان طور كه منظومه ها، حماسی، غنائی یا رثائی یا اندرزی و غیره است، نثرها نیز همین طور است، بلكه وقایع و تاریخچه ها نیز همین طور است، بلكه شخصیتها و روحیه ها و قهرا شعارها نیز همین طور است. بعد گفتیم حادثه ی كربلا را مطالعه كنیم ببینیم آیا یك حادثه ی غنائی است یا رثائی یا حماسی یا اندرزی یا غیر آن.

گفتیم ایضا كه این حادثه دو ورق و دو صفحه دارد. یك صفحه اش سیاه و تاریك است. از نظر این صفحه، داستان كربلا یك داستان جنائی و رثائی است. از این نظر این داستان یك تراژدی بی نظیر است (لااقل در مشرق زمین، اما در مغرب زمین بالاتر از این جنایت زیاد بوده و هست كه نمونه اش در جنگهای صلیبی و جنگهای اندلس هست) و قهرمان این داستان جنائی، جنایتكارانی از قبیل پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و غیر هم هستند.

اما از صفحه ی دیگر یك داستان حماسی است. از این نظر و در این صفحه قهرمانها عوض می شوند؛ قهرمانها عبارتند از حسین علیه السلام، زینب عباس بن علی، علی بن الحسین علیه السلام، قاسم بن الحسن، مسلم بن عقیل، زهیر بن القین، بریر بن خضیر، هلال بن نافع، حبیب بن مظهر.

از نظر اول، نمایشگاه جنایت بشریت و موجب سرافكندگی بشریت و مصداق «اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدماء» است، و اما از نظر دوم مصداق «انی جاعل فی الارض خلیفة» و مصداق «انی اعلم ما لا تعلمون» [5] است. گفتیم ما تا كنون یك طرف


سكه و یك طرف ورق را مطالعه كرده ایم؛ از آن نظر مطالعه كرده ایم كه داستان جنائی است. اكنون می خواهیم صفحه ی دیگر را مطالعه كنیم. گفتیم كه بعضیها نظیر «محمد مسعود» مدعی هستند كه روش مسیحیان بر روش ما ترجیح دارد كه شهادت و فداكاری مسیح را جشن می گیرند ولی ما [شهادت حسین علیه السلام را] عزا می گیریم؛ آنها شهادت را موفقیت و ما شكست می دانیم. اینها اشتباه می كنند، نمی دانند كه مسیحیت كه جشن می گیرد اولا ازنظر شخصی مسأله را مورد مطالعه قرار می دهد و اسلام از نظر اجتماع.

از نظر شخصی ما هم موفقیت می دانیم. و به علاوه آنها از آن نظر جشن می گیرند كه شهادت را فدای گناهان می دانند. جشن می گیرند كه عیسی كشته شد و با كشته شدن او از زیر بار سنگین گناه در آمدیم، و مسلمان واقعی نمی تواند چنین فكری داشته باشد.

اكنون می خواهیم ببینیم چگونه شخصیت حسین علیه السلام یك شخصیت حماسی است، و چگونه كلماتش حماسه است، و چگونه حادثه ی كربلا یك حادثه ی حماسی است؟

اول باید عرض كنیم كه این حادثه كه عرض می كنم در آن تحمل است، صلابت است، غیرت است،دفاع از ایده و مسلك و فداكاری است، شهادت است؛ با سایر حماسه ها فرق [دارد.] این یك حماسه ی مقدس و یك حماسه ی مطلق است. مطلق است یعنی به خاطر یك قوم و یك ملت بخصوص نیست، برای انسانیت است، بالاتر در راه خداست، یعنی در راه هماهنگی با هدفهای كلی خلقت است، و این است معنی اینكه در راه رضای خداست، و الا خداوند كه شخصا و برای خود چیزی نمی خواهد كه رضایت و عدم رضایت، از آن نظر مفهومی داشته باشد. دیگر اینكه مقدس است. از نظر فردی هیچ گونه انگیزه ی شخصی، فردی، جاه، مقام در كار نیست. برای مقدسات بشریت است، در راه توحید، مبارزه با بشرپرستی، عدل، آزادی، حمایت از ستمدیدگان است. از این نظر یك حماسه ی الهی است، یك حماسه ی جهانی است، یك حماسه ی انسانی است.

یك قهرمان ملی كه فقط برای ملت خود كار می كند، ممكن است از نظر ملت دیگر جانی بزرگی باشد. «اسكندر» از نظر یونانیان یك قهرمان بزرگ است. و از نظر ملتهای ستمدیده یك جنایتكار است. برخلاف آن كسی كه هدفش حق، حقیقت،


عدالت، حریت، خداست. حتی آن كسی كه هدفش حقوق مادی پامال شده است، برقراری برابری اقتصادی است و فلسفه اش ماتریالیسم و اساس فكری اصالت اقتصاد است و محرك اصلی خودش خواه ناخواه منافع فردی است، نمی تواند نهضتش مقدس معرفی شود.

3. [شعری از پروین اعتصامی]:



شاهدی گفت به شمعی كامشب

در و دیوار مزین كردم



دیشب از شوق نخفتم یك دم

دوختم جامه و بر تن كردم



كس ندانست چه سحرآمیزی

به پرند از نخ و سوزن كردم



صفحه ی كارگه از سوسن و گل

به خوشی چون صف گلشن كردم



تو به گرد هنر من نرسی

زانكه من بذل سر و تن كردم



شمع خندید كه بس تیره شدم

تا زتاریكیت ایمن كردم



پی پیوند گهرهای تو بس

گهر اشك به دامن كردم



گریه ها كردم و چون ابر بهار

خدمت آن گل و سوسن كردم



خوشم از سوختن خویش از آنك

سوختم بزم تو روشن كردم



گر چه یك روزن امید نماند

جلوه ها بر در و روزن كردم



خرمن عمر من ار سوخته شد

حاصل شوق تو خرمن كردم



كارهایی كه شمردی بر من

تو نكردی همه را من كردم



4. قبلا قیامهای مقدس و مردان بزرگ را تشریح كردیم و گفتیم قیامهای مقدس دارای چهار خصوصیت است:

اول: عمومیت، اطلاق.

در این جهت برخی نهضتهای اجتماعی نیز كه جنبه ی ماتریالیستی دارند شریكند. دوم تقدس، یعنی منزه بودن از اینكه جنبه ی فردی و خودخواهی داشته باشد. اسكندر، ناپلئون، نادر، شاه اسماعیل، مردان بزرگ بودند اما...

سوم: اینكه شعله هایی هستند در میان تاریكیها، حركتی در خلال سكونها، در سكوتهای مرگبار، به همین دلیل مورد قبول عقلای قوم قرار نمی گیرد...

چهارم: دید قوی.


5. اما سخنان حسین علیه السلام حكایت از یك غیرت الهی می كند و مفتاح شخصیت اوست:

الف. از او می پرسند از پیغمبر حدیثی كه خودت شنیده باشی نقل كن. این را نقل می كند: «ان الله یحب معالی الامور و یبعض سفسافها».

ب. الانوار البهیة ص 45... عن الحسین علیه السلام:

ان جمیع ما طلعت علیه الشمس فی مشارق الارض و مغاربها، بحرها و برها سهلها و جبلها عند ولی من اولیاء الله و اهل المعرفة بحق الله كفی ء الضلال. ثم قال: الا حر یدع هذه اللماظة لاهلها. لیس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها بغیرها. فان من رضی من الله بالدنیا فقد رضی بالخسیس.

ج. الناس عبید الدنیا و الدین لعق...

د. موت فی عز خیر من حیاة فی ذل.

ه. خطاب به ابی ذر غفاری: «فاسأل الله الصبر و النصر و استعذ به من الجشع و الجزع فان الصبر من الدین و الكرم» [6] .

و. الصدق عز، و الكذب عجز، و الشح فقر، و السخاء غنی. [7] .

ز. سبقت العالمین الی المعالی...

اینها جمله هایی است كه از آن حضرت نقل شده و مربوط به عاشورا نیست. با توجه به سانسور آن وقت و كم نقل شدن احادیث از ایشان، آنچه باقی مانده از این قبیل است. اما سخنان حادثه ی عاشورا:

ح. سأمضی و ما فی الموت عار علی الفتی... [8] .

ط. الا ترون ان الحق لا یعمل به... انی لا اری الموت الا سعادة...

اما در روز عاشورا:

ی. الموت اولی من ركوب العار...

یا. ان لم یكن لكم دین...


یب. الا و ان الدعی ابن الدعی...

یج. لا اعطیكم بیدی...

6. توجه به اینكه جنگ، جنگ عقیده و ایده بود نه شخص.

7. توجه به اینكه حماسه ی حق پرستی آن است. علامة الایمان ان تؤثر الصدق حیث یضرك... پرهیز از حیله و تزویر، و اتكاء به كرامت نفس.

8. آنچه وجود دارد یك جاذبه ی واقعی حسینی است. پول خرج كردن ها...

ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا. [9] .

9. مكتب حسینی باید مكتب تجدید حیات اسلام باشد.

یا مظلوم، و ای غریب، و ای بی پدر! باید حذف شود.

10. مسأله ی شهید، ارزش شهید، ارزش خون شهید. هر شهادتی نورانیت در اجتماع به وجود می آورد.

11. كلید شخصیت.

12. او هرگز از روزگار شكایت نكرد.

13. یكی از اصول تربیت این است كه در روح افراد حماسه به وجود بیاورد، ولی البته حماسه ی الهی نه نژادی و ملی، یعنی حماسه ای نسبت به خیر و نیكی، نسبت به سنن سال اجتماع. و به طور كلی شهید حماسه آفرین است. (و ان كان الا فلیكن تعصبكم فی محامد الخصال) [10] .

14. اجتماع وقتی روی پای خود می تواند بایستد كه در روح افراد، حماسه و احساس شخصیت وجود داشته باشد، فلسفه ی مستقلی در زندگی داشته باشد و به آن ایمان و اتكاء داشته باشد.

15. رابطه ی مكر و حیله با ضعف و ناتوانی در انسان و حیوان، و رابطه ی كرامت نفس


با قوت و نیرومندی.

16. باید شعارهای منحط و مباین با شعارهای حسینی و روح حسینی حذف شود از قبیل:

یا مظلوم، یا غریب، ای بی مادر،ای بی پدر!!!



ای خاك كربلا تو به من یاوری نما

چون نیست مادری تو به من مادری نما



افسوس كه مادری ندارم

فرزند و برادری ندارم



از تشنگی فتاده به جانم شراره ای

ای قوم بی حقوق به حالم نظاره ای



17. سخن حماسی، تاریخچه ی حماسی، شخصیت حماسی [11] آن است كه از لحاظ روحی غیرت و حمیت و شجاعت و سلحشوری را تحریك كند و از لحاظ بدنی خون را در عروق به جوش آورد، به بدن نیرو و حرارت و چابكی و چالاكی ببخشد، در واقع حیات تازه به بدن بدهد؛ به عبارت دیگر روحیه ی انقلاب و ثوره ایجاد كند، حس مقاومت در مقابل ستم و ستمگر به وجود آورد.

18. امام حسین علیه السلام یك سوژه ی بی نظیری است در اسلام از نظر تجدید حیات اخلاقی و اجتماعی اسلام، و از نظر برانگیختن احساسات انقلابی و حماسی، و از نظر ایجاد و تكوین شخصیت.

19. یكی از خواص حماسه ی روحی اجتماعی داشتن این است كه مانع جذب شدن فرد یا اجتماع در فرد و اجتماع دیگر است؛ چون احساس شخصیت و منش و استقلال است. 20. از ملتی هر چیز منهدم شود قابل جبران و اصلاح است مگر حماسه ی ملی و روح ملی كه ملت را به دنبال خود می برد. امام حسین حماسه ی اسلامی را زنده كرد و به این جهت به اسلام حیات بخشید.

می گویند امام حسین اسلام را زنده كرد، تجدید حیات كرد، با خون خود نیرو داد و آبیاری كرد. راست است اما چگونه و به چه نحو؟


به این نحو كه حماسه ی اسلام را احیاء، به روحها شخصیت، حریت، غیرت، آزادگی، ایده آل داد و خونها را به جوش آورد، رخوت را از بدنها گرفت و روحها را به حركت آورد؛ حماسه ی مبارزه با كفر، ظلم، ستم را احیا و تجدید كرد.

21. دعوت اسلام با «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آغاز شد. دعوت اسلام، حسن مطلع عجیبی داشت. این جمله با همه ی اختصار و كوتاهی چون مشتمل بر آزادی بشر از هر معبودی جز خالق كل هست و چون مشتمل بر تحقیر هر معبودی در مقابل انسان است، در روحیه ها نوعی حماسه و احساس شخصیت به وجود آورد: من در مقابل بت، در مقابل یك بشر، در مقابل یك جرم سماوی، در مقابل كائنات و مافیها سر فرود آورم؟! ابدا، من فقط به درگاه خداوند خالق خودم و همه ی آنها سر فرود می آورم.

مسلما اسلام در اعراب احساس شخصیت به وجود آورد، نه شخصیت قومی و عربی، بلكه بالاترین احساسها: شخصیت توحیدی و انسانی. هر چیزی را برای عبادت و اطاعت در نظر آنها كوچك كرد و ضمنا از جنبه ی مثبت خدا را ایده آل قرار داد. 22. فرق شخصیت و عالم بودن. داستان عالم اصفهانی كه كتابی مجانی از یكی از مدرسین قم مطالبه كرد.

23. مسأله ی مروت از شرایط عدالت.

24. داستان ازدواج زن سفیدپوستی با مرد سیاه پوست در انگلستان كه غوغایی بپا كرده بود (رجوع شود به كتاب زن و آزادی ص 9)، نشانه ای از شخصیت باختن است. ایضا شعار اینكه ایرانی جسما و روحا، و باطنا باید فرنگی بشود. ایضا زمزمه ی تغییر خط، تغییر لباس، تغییر اسم، مانند بیگانه «بای بای» و «گودبای» گفتن، مانند بیگانه غذا خوردن و حتی آروق زدن، عید بیگانه را از عید خود مهمتر شمردن، همه نشانه ی خودباختگی است.

25. استقلال فكری یعنی اینكه انسان از خود اصول و مبادی و فلسفه ای در زندگی داشته باشد و به آن ایمان و اعتماد داشته باشد و در روحش نسبت به او نوعی حماسه موجود باشد. آن را می گویند غرور ملی، غرور اجتماعی و غیره.

احترام به سنن و نظامامت سالم یكی از علائم حماسه داشتن است. تغییر خط، تغییر لباس، تبعیت در اسم گذاری از قبیل ژیلا و روژی و غیره، در مد لباس، در لباس پوشیدن، در به كار بردن الفاظ آنها، تابلوها را به نام آنها كردن، عید ژانویه ی بیگانه را بر


عیدهای ملی و مذهبی مقدم داشتن و گفتن «بای بای»، «گودبای» بالأخره پذیرفتن شعارهای بیگانه دلیل بر عدم استقلال روحی و عدم حماسه است.

به قول اقبال باید گل كوزه ی ما به دست خودمان تهیه شود نه به دست دیگران. و باز به قول اول باید آهن باشیم تا نان داشته باشیم، نه به قول موسولینی: باید آهن داشته باشیم تا نان داشته باشیم. اقبال می گوید: باید صلابت و حماسه داشته باشیم؛ موسولینی می گوید: باید زور داشته باشیم.

26. راست گفته آن كه گفته است:



كهن جامه ی خویش پیراستن

به از جامه ی عاریت خواستن



27. استقلال فكری و حماسه داشتن، با اقتباس خوبیهای علمی، فنی، هنری و غیره از دیگران منافات ندارد. چیزی كه هست باید در هاضمه ی خود هضم برد نه اینكه در هاضمه ی آنها هضم شد.

28. ما ایرانیها این عیب را داریم كه بیش از هر ملت دیگر تسلیم شعارهای پوچ بیگانگان می شویم. در عین اینكه نسبت به حقایق تعصب نداریم، نسبت به شعارهای پوچ بیگانه هم زود تسلیم می شویم.

هندیها دانشمند درجه اول شان همان لباس و زی هندی را حفظ می كند (تاریخ علوم پی یرروسو) «نهرو» سیاستمدار لباس هندی را حفظ می كند و می خواهد بگوید من هندی هستم، هندی باید هندی بماند نه اینكه در هاضمه ی اروپایی هضم شود. اما ما اگر دیدیم فرنگی زنار بست، دو تا به جای یكی می بندیم. به عبارت دیگر آمادگی كاملی برای استعمار فكری داریم. استعمار فكری بالاتر است زیرا [در این نوع استعمار، شخص] مثل دشمن فكر می كند، و حس نمی كند كه استعمار زده است.

ما بالاتر از استعمار فكری را داریم، استسباع فكری داریم، یعنی مثل یك حیوان مستسبع به طرف آن كه ما را می درد می دویم.

29. ارزش استقلال فكری و اعتماد به فلسفه ی زندگی خود و احترام به سنن و نظامات خود، از علم بالاتر است. ملت عالم ممكن است در ملت دیگر هضم شود، ولی ملتی كه احساس شخصیت و استقلال می كند قابل هضم شدن نیست. الجزایری ها و ویت كنگ ها به دلیل علمشان با استعمار فرانسه و آمریكا نجنگیدند بلكه به خاطر یك حماسه ی روحی كه در آنها هست.

30. مطابق نقل اقبال شناسی ص 69، به عقیده ی اقبال چند چیز است كه شخصیت


ملی را تقویت می كند و چند چیز دیگر است كه آن را تضعیف می كند.


[1] [حمس جمع احمس است و آنان طايفه ي قريش و اولاد آنان و طايفه كنانه و جديله ي قيس هستند. آنان حمس نام گرفته اند زيرا در دين خود تحمس يعني شدت و استواري داشتند. و حماسه، شجاعت است. عادتشان اين بود كه در مزدلفه وقوف مي كردند و در عرفه نمي كردند، و مي گفتند: ما اهل خداييم بنابراين از حرم بيرون نمي شويم. و نيز در حال احرام از در وارد خانه هاشان نمي شدند.].

[2] [حمس بر وزن فرح يعني در دين و كارزار، سخت و محكم است، و اسم از اين فعل، حمس و احمس است.].

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 51. [اينان از شما خوراك جنگ مي طلبند.].

[4] در يادداشتهايي از «سوكارنو» در «اطلاعات» خواندم كه مي گفت من يك عاشق بزرگم، و عشقبازيهاي خود را ذكر كرده بود. بنابراين او يك شخصيت غنائي بوده نه سياسي.

[5] بقره / 30.

[6] [پس، از خداوند صبر و ياري بخواه و از حرص و بيتابي به او پناه بر، كه صبر از دين و كرم است.].

[7] [راستي عزت است و دروغ زبوني، و بخل نياز است و سخاوت ثروت.].

[8] [به زودي مي روم و مرگ براي جوانمرد عار نيست.].

[9] مستدرك الوسائل، ج 2 / ص 217. [از قتل حسين در دلهاي مؤمنان حرارتي است كه هرگز به سردي نگرايد.].

[10] در نهج البلاغه خطبه 190 (قاصعه) اين جمله چنين است: «فان كان لابد من العصبية فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال...». [پس اگر ناچار از تعصب هستيد بايد تعصب شما در جهت صفات عالي انساني و كارهاي پسنديده باشد.].

[11] بعدا خواهيم گفت كه شخصيت حسين عليه السلام و تاريخچه ي حسين عليه السلام حماسي بود يعني در روحها غيرت، مردانگي، آزادگي بخشيد و بردگي و ترس را از ميان برد و خونها را به جوش آورد.